دانلود آهنگ روز و جدید

Next New Address:se7enmusic3.blogsky.com

دانلود آهنگ روز و جدید

Next New Address:se7enmusic3.blogsky.com

بیوگرافی شهیار قنبری

بیوگرافی شهیار قنبری


جایی برای کشف استعدادها. صداهای نو.
در هجده سالگی با «ستاره آی ستاره» و «دیگه اشکم واسه من ناز می کنه» به ردای ترانه می رسم.
ترانه، شناسنامه ی من می شود.
نوزده سالگی من،ترانه ی «قصه دو ماهی» است. سرآغاز ترانه نوین ایران زمین.
و از آن پس: اگه بمونی... قصه بره و گرگ... حرف... ننفس... هجرت... جمعه... مردتنها... هفته ی خاکستری... کودکانه... آوار... نجواها... بوی خوب گندم... نفرین نامه... همیشه غایب... نیاز... سقوط... وچند صد ترانه!
در بیست و پنج سالگی فیلم سینمایی «شام آخر» را با بازی «پرویز فنی زاده» می نویسم و کارگردانی می کنم. پیش از آن هم در فیلم«خانه خراب» کار نصرت کریمی بازی کردم.
پیش از هجرت هم فیلم موزیکالی به نام «پاییز، ایستگاه آخر» برای تلویزیون ساختم که هرگز پخش نشد.
در کنار سیمین بهبهانی، فریدون مشیری، ید الله رویایی، و عماد خراسانی؛ عضو شورای ترانه های روز رادیو ایران شدم.
پیش از ترک وطن، یک مجموعه شعر خوانی به نام «یک دهان آواز سرخ» منتشر کردم.
یک مجموعه شعر و ترانه هم به نام «پیشمرگانه» یا «اگر همه شاعر بودند» با صدای خودم در تهران ضبط کردم و در پاریس به بازار فرستادم.
در این سالها دو کتاب منتشر کردم:
- درخت بی زمین –دریا در من
و شش آلبوم دیگر با صدای خودم: قدغن – سفر نامه – برهنگی – صدای درخت – بی زمین – در مهرآباد
بیش از شش سال است که یک برنامه رادیویی به نام «قدغن ها» دارم.
سفری تا بلندای زیبایی آفرینان ایران و جهان.
بیش از همه ترانه نوشته ام؛ نمایش های رادیویی و تلویزیونی ساخته ام.
کاری به عنوان غزلنمایش روی صحنه برده ام. سیزده آگوست 1999 هم به عنوان شاعر-ترانه خوان ایرانی در جشنواره ی جاز «سن خوزه»San Jose Jazz Festival که از مهمترین جشنواره های موسیقی آمریکاست حضور یافتم و چند ترانه به زبانهای فارسی، انگلیسی و فرانسه خواندم که تجربه ی درخشانی ست و پنجره یی دیگر بر منظره های تماشایی تر.
و هنوز همچنان:
-شعر خوردن. شعر نفس کشیدن. شعر بوییدن. شعر نوشیدن. شعر گریستن. شعر خندیدن و شعر خوابیدن، تنها کار من است.
شهیار قنبری-سال 2000


دیگران از شهیار می گویند:
پس از «ابواقاسم عارف» اولین بار شهیار قنبری ترانه ای گفت که با ترانه های قبلی فرق داشت و تفاوتش این بود که مضمون اجتماعی داشت. اولین باری که ترانه از شکل معمولی و به زعم من مبتذلش که اساسا چیزی نمی گفت خارج شده، اولین باری که ترانه مضمون اجتماعی داشت. به جرعت می توانم بگویم که این نوع ترانه کار شهیار قنبری بود.
«فرهاد» مهرداد- هفته نامه جوانان- چاپ لس آنجلس، آمریکا هفدهم ژانویه 1997


این نوع موسیقی در همان سال ها جوان مرگ شد و تداومی نیافت.البته کسانی به قصد تداوم آن بر خاستند، اما چون تقلید را جایگزین خلاقیت کردند، نتوانستند کاری تازه در این زمینه ارائه دهند.
مثلث شهیار قنبری، فرهاد و منفرد زاده از هم پاشید و دیگر هیچ کس نتوانست آنها را تکرار کند و این خط را استمرار بخشد.
کیارش فتاحی – هفته نامه مهر – چاپ تهران سال1997


موج نوی ترانه سرایی در ایران با ترانه های «جمعه» و «قصه های دو ماهی» شهیار قنبری آغاز شد. این یک موج تازه در ترانه سرایی بود.
اردلان سرفراز- شاعر، ترانه سرا – هفته نامه جوانان – لس آنجلس1990



موفق ترین ترانه سرایان نوآور به ترتیب ظهور عبارتند از: شهیار قنبری، اردلان سرفراز، ایرج جنتی عطایی و زویا زاکاریان، که مورد بحث این گفتارند. شهیار قنبری هر چند جوان ترین، یا یکی از جوان ترین ترانه سرایان نوپرداز است. با این حالسر مکتب آنان به شمار می آید. آو کار هنری خود را از هجده سالگی شروع کرد و و ترانه ی « قصه دو ماهی» را که آغاز کار نو در ترانه سرایی به معنای اخص کلمه است در بیست سالگی ساخت.
ایرج خادمی – نویسنده و شاعر – متن سخنرانی در کلاب روتاری. لس آنجلس ... ماه مه 1991


ترانه سرایی با چند ترانه سرا که در خارج از کشور هستند شکل منسجم خود را پیدا کرده است. شهیار قنبری مقیم لس آنجلس ، جنتی عطایی مقیم لندن ، اردلان سرفراز مقیم آلمان و تعدادی دیگر. آنان کوشش می کنند و در گذشته هم کوشش داشتند که این ترانه و موسیقی پاپ را وسیله ای قرار دهند برای حرف های جدی و به عنوان حربه ای برای مبارزه با ناهنجاری های اجتماعی از آن استفاده می کنند. قبلا هم همین کار را می کردند.
دکتر محمد خوشنام – نشریه اندیشه – چاپ سان فرانسیسکو 1997


ملاقات من و شهیار قنبری برای من یک رویداد و یک آغاز بود. در آن زمان ایرج جنتی عطایی نیز شروع کرده بود به ترانه سرایی و یک آب و هوای دیگر در ترانه به وجود آمده بود. چرا که آن زمان مصادف بود با حضور «شهیار» در ترانه سرایی ایران.
من در تهران دانشجو بودمکهشهیار قنبری ترانه «قصه دو ماهی» اش گل کرده بود. من آن زمان در رادیو کار می کردم. من در آن زمان برخوردی داشتم با شهیار و این برخورد رو ی من تاثیر گذاشت.
شهیار گفت که ترانه می تواند یک هنر متعهد باشد. در شرایطی که سانسور (زیر عنوان اداره نگارش) به تمام هنر های ما چنگ انداخته، می تواند تنها روزن نفس کشیدن باشد.
اردلان سرفراز – شاعر، ترانه سرا – هفته نامه جوانان – لس آنجلس – 19 آذر 1375


سیری در ترانه سرایی ایران، ترانه سرایی از اوج تا ابتذال.
از عارف تا رهی معیری و از رهی معیری تا پرویز وکیلی و از پرویز وکیلی تا شهیار قنبری و از شهیار قنبری تا...
... این شیوه ی کار اگر چه بعد ها رنگ وبوی ابتذال پیدا کرد، اما چهره های معتبر دیگری نیز عرضه کرد که برجسته ترین آنها عبارتند از: شهیار قنبری، جنتی عطایی، و اردلان سرفراز و البته کار شهیار قنبری دراین میان خود یک نقطه تحول و تکامل بود، و دید و برداشت او در ساختن ترانه، خود به تنهایی به کار ترانه سرایی عمق و معنایی دیگر بخشید و به این هنر شان و اعتبار دیگری داد و کسانی که ادعای ترانه سرایی دارند در حقیقت مقلد و دنباله روی شهیار قنبری بودند که به ترانه سرایی حالو هوا و هدایتی دیگر بخشیده بود.
نشریه ستاره – چاپ آلمان – سال1985

هجده سال هم نداشت که ترانه ی «دو ماهی» را نوشت. ترانه ای که رنگارنگی تصاویر اعجاب آورش در تاریخ ترانه بی جانشین ماند و یادم هست که رنجه ی آن قلم ظریف چگونه در آهنی باغ رو به پاییز ترانه را به روی عطری ترین چشم اندازهای طراوت و جوانی باز کرد. چه فصلی بود. پس کوچه های تنگ تخیل شهر، پر شد از سرسبزی «حرف»، گرمی «نفس» ، بالندگی «بوی خوب گندم» لطافت «نماز» و تا اینکه فصل «هجرت» رسید.
همان ترانه ای که بی نیاز از همراه شدن با تم سوگواری و بی استفاده از موسیقی نشسته ی مرسوم آن روزگار، هر جمله اش را مثل بغضی زلال در گلوی عاشق ها می شکست.
این از آن سوی اقیانوس هم که هنوز دخل بسیاری از بزرگان در جیب «سابقه» است خرجشان اعتبار «گذشته». شهیار قنبری خودش را از این دخل و خرج بی نیاز نگه داشته و با میلاد مدام و مستمرش توانست فانوسش روش ترانه های تازه اش را در پچ پچ این شب بد هنگام و طولانی تا دورترین فردای غربت ما بیاویزد.
این تعریف کوتاه برای دادن خلعت یا سفارش گرفتن جایزه! یا گرفتن بزرگداشت برای شهیار نبود، بلکه برای آن بود که دل نشریه یی را از دل شوره و نگرانی آینده ی این ترانه سرای بزرگ خالی کنم و بگویم...

دوباره اطمینان می دهم که هیچ خطری در آینده متوجه نام و اعتبار این شاعر نیست... پشت این هنرمند در قلمرو ترانه محکم است. آن قدر محکم که اگر زیر پایش را هم خالی کنند، «نشست» نمی کند...
شاعر داناست. شاعر روشن است. آن قدر روشن که چشم تاریکی را از دورترین فاصله هم می زند. این را اگر من و تو نمی دانیم، جوان امروز و مرد و زن فردا می داند!...
... جوان امروز و مرد و زن فردا می داند که دست این شاعر از آستین بیدار بیرون می آید. زن و مرد فردا بر خلاف ما، این را به درستی تحقیق خواهد کرد و تشخیص خواهد داد که شاعری که امروز ترانه ی «دو مسافر » را نوشته، هنوز در تنهایی خود، صد سال دیگر برای نوشتن از زیبایی عشق چنته ی پر دارد.
نسل فردا به فرزندانش خواهد گفت که این شاعر کوزه های عطش ما را در کمیابی باران، با طراوت گریه ی «بی بی آبی» پر می کرد نه با زهر گزش های طنز آلود.
نسل فردا در بازار الماس را به روی شیشه خواهد بست.
... کسی که یک بیت ترانه اش می ارزد به آسمان خراشی از آثار تقلبی، می تواند و حق دارد هر وقت لازم دید، بی اجازه« مرغ ماهی خوار» بازهم «توک» بزند به «حباب های درشت»!
چه اشکالی دارد؟
ما در این بحر چیزی که فراوان داریم حباب است؛ حباب های درشت!

زویازاکاریان، شاعر، ترانه سرا، درام نویس
روزنامه عصر امروز-چاپ لوس آنجلس، شماره 1428
دوشنبه پانزده خرداد 1374 - پنجم ژوئن 199۵

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد